Thursday, January 08, 2004

مي دوني كتاب رو كه به نيت تو باز كردم چي اومد؟
(خداحافظ سالي ما دوباره يكديگر را خواهيم ديد
در پرواز، به غير از رفتن از يك مكان به مكان ديگر ارزش بيشتري نهفته است!
يك پشه هم اين كار را انجام مي دهد. يك چرخش كوچك و سريع در اطراف مرغ سالخورده فقط براي تفريح موجب شد طرد شوم.
آيا آنها كورند؟نمي توانند ببينند؟
نمي توانند شكوهمندي دوراني را كه ما واقعا ياد مي گيريم پرواز كنيم ببينند؟
اهميتي به آنچه مي گويند نمي دهم.به آنها نشان مي دهم كه پرواز چيست!
من يك طغيان گر تمام عيار خواهم بود،اگر اين چيزي است كه آنها مي خواهند.ومن كاري مي كنم كه واقعا افسوس بخورند)؛
--------------------------------------
چند تا روم حساب كردي؟12 تا براي 12 سال؟
شايدم 24 تا 12 تا براي 12 سال 12 تا هم براي خريتم؟
نه 36 تا 12تا براي 12 سال 12 تا براي خريتم 12تا هم سهم خودت كه با سخاوتمندي كامل به من هديه كردي
ولي من رو تو يكي حساب كردم !يه موقع اشتباه نكني ها!بايد بري !راه برگشتم نمونده!آخه حسابت ته كشيده
آخه قانون اول رو هم يادت رفته قرار بود ساده بازي كنيم.اونها چي ميگن بهش؟
آهان قرار بود برنده برنده بازي كنيم!
من كه سوختم!تو هم كه طبق معمول موچي!
آخ بدم مياد از اين كوچه اسمش چي بود؟آها كوچه علي چپ.خنگ شدم!آره آي بدم مياد از اين كوچه
تو هم كه بچه معروف اين كوچه اي!
آره مي دونم موچي!
من سوختم سر اين بازي آلبوم عكسهام هم رفت.
بيا بي خيال بازي شيم اصلا من مي رم خونه.خداحافظ سالي ما دوباره يكديگر رو خواهيم ديد.
* قسمت اول از كتاب جاناتان مرغ دريايي اثر ريچارد باخ عزيز